کتاب در نوشته ماگدا سابو نشر بیدگل
کتاب در نوشته ماگدا سابو نشر بیدگل
478 صفحه
همۀ خوابهایم تکرار یک خواب واحدند، با تکتک جزئیاتش، خوابی که دوباره و دوباره به سراغم میآید. در این کابوس همیشه یکشکل، من پای پلهها، در دالان ورودی، رو به چارچوب فولادی و شیشۀ نشکن در بیرونی ایستادهام و تقلا میکنم قفل در را باز کنم. آمبولانسی بیرون، توی خیابان منتظر است. پرهیب درخشان امدادگرها را از آن طرف شیشه به شکلها و اندازههای نامعمول میبینم، درحالیکه صورتهای آماسیدهشان شبیه قمرهای نورانی است. کلید میچرخد. ولی تلاشم بیهوده است.