کتاب زاهو نوشته یوسف علیخانی نشر آموت
کتاب زاهو نوشته یوسف علیخانی نشر آموت
قطع : رقعي | شوميز
📖 680 صفحه
انگار کوه کنده باشم. سنگ شکسته باشم. اسبى نبود. راهى نبود. خانهاى نبود. توى دشتى داغ، ولو شده بودم توى تنِ گُر گرفتهى کورهى آتش که آتشداناش پیدا نبود. دستم را چرخاندم روى سینهى نرم مناچالان که هشتاد اسبِ قشقه در آن تاخته بودند. قلبم از سینهام بیرون مىزد. بچه شدم. کوچک شدم. میل کردم به خوابیدن توى آغوش زمین که دیگر برایم مهم نبود مناچالان است یا میلک. چشمانش پناهام داده بود؛ آرام و راضى.