کتاب مرگ من نوشته لیزا تاتل نشر بیدگل
کتاب مرگ من نوشته لیزا تاتل نشر بیدگل
| حالا وقتی به گذشته برمیگردم، هرچند که هیچ بعید نیست همین الآن هم اشتباه کنم، میبینم که ترس و ناراحتیام در آن لحظه بیشتر به این خاطر بود که فهمیدم من و مادرم آدمهایی مستقل و جدا از همیم، که هرکدام خوابها و کابوسهای خودمان را داریم. فهمیده بودم که در جهان تنهای تنهایم، مثل هر آدم دیگری.
191 صفحه
کتاب در نوشته ماگدا سابو نشر بیدگل
کتاب در نوشته ماگدا سابو نشر بیدگل
478 صفحه
همۀ خوابهایم تکرار یک خواب واحدند، با تکتک جزئیاتش، خوابی که دوباره و دوباره به سراغم میآید. در این کابوس همیشه یکشکل، من پای پلهها، در دالان ورودی، رو به چارچوب فولادی و شیشۀ نشکن در بیرونی ایستادهام و تقلا میکنم قفل در را باز کنم. آمبولانسی بیرون، توی خیابان منتظر است. پرهیب درخشان امدادگرها را از آن طرف شیشه به شکلها و اندازههای نامعمول میبینم، درحالیکه صورتهای آماسیدهشان شبیه قمرهای نورانی است. کلید میچرخد. ولی تلاشم بیهوده است.